معنی حَار
حَار
سخت، داغ، دل گرم، سوزان، تند، گرم و طاقت فرسا
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با حَار
حصار
حصار
بارو، دیوار، پرچین، مرزبندی
فرهنگ واژه فارسی سره
حبار
حبار
زکابفروش، ماهی زکاب (مرکب)
فرهنگ لغت هوشیار
حجار
حجار
سنگ تراش
فرهنگ لغت هوشیار
حتار
حتار
کناره گوشه، چارچوب، چنبره
فرهنگ لغت هوشیار
حرار
حرار
آزاد مردی، آزاد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
حذار
حذار
ترسیدن، پرهیز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
حسار
حسار
سپند اسپند از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
حزار
حزار
دید زن، تخمین زننده، اندازه کننده، برآورد کننده
فرهنگ لغت هوشیار
حشار
حشار
حشرات
فرهنگ لغت هوشیار