معنی جَاف
جَاف
خشک شده، خشک
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با جَاف
جخاف
جخاف
خود پرست
فرهنگ لغت هوشیار
جحاف
جحاف
زحمت دادن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
جفاف
جفاف
خشک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
جراف
جراف
سیلی که همه چیز را ببرد
فرهنگ لغت هوشیار
جزاف
جزاف
ماهی گیر، صیاد
فرهنگ لغت هوشیار
جواف
جواف
ترایمان پیری از بیماری ها
فرهنگ لغت هوشیار
جیاف
جیاف
آبچین دزد (آبچین کفن)
فرهنگ لغت هوشیار
جراف
جراف
سیل شدیدی که همه چیز را با خود می بَرد
فرهنگ فارسی عمید
جفاف
جفاف
خشک شدن، خشکیدن، از میان رفتن آب و رطوبت چیزی، خشک شدن
فرهنگ فارسی عمید