معنی ثَبَّتَ
ثَبَّتَ
محکم کردن، ثابت، ثابت کردن، ثبات دادن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با ثَبَّتَ
رَبَّتَ
رَبَّتَ
بِه آرامی ضَربِه زَدَن، نَوَازِش کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
ثَبَتَ
ثَبَتَ
اِثبات کَردَن، ثابِت
دیکشنری عربی به فارسی
دَبَّسَ
دَبَّسَ
سُنبِه کَردَن، چَرخید
دیکشنری عربی به فارسی
خَبَّأَ
خَبَّأَ
پِنهان کَردَن، مَخفی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
عَبَّرَ
عَبَّرَ
عِبارَت گُفتَن، اَز طَریق، بَیان کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
صَوَّتَ
صَوَّتَ
رأی دادَن، صِدا
دیکشنری عربی به فارسی
سَبَّبَ
سَبَّبَ
عِلَّت آوَردَن، یِک دَلیل
دیکشنری عربی به فارسی
شَبَّهَ
شَبَّهَ
مُشَابِه دانِستَن، او بِه نَظَر مِی رِسید
دیکشنری عربی به فارسی
قَبَّلَ
قَبَّلَ
بوسیدَن، قَبل اَز
دیکشنری عربی به فارسی