معنی تَهَالُك
تَهَالُك
پژمردگی، فرسوده
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَهَالُك
تَحَالُف
تَحَالُف
اِئتِلاف، اِتِّحاد
دیکشنری عربی به فارسی
تَدَارُك
تَدَارُك
زَوال، اِصلاح
دیکشنری عربی به فارسی
تَشَارُك
تَشَارُك
مُشتَرَک بودَن، مُشارِکَت
دیکشنری عربی به فارسی
تَشَابُك
تَشَابُك
بافتِگی، گِرِه زَدَن، پیچیدِگی
دیکشنری عربی به فارسی
تَهَاوُن
تَهَاوُن
بی اِحتیاطی، اَز خُود راضی بودَن، بی پَروازی
دیکشنری عربی به فارسی