معنی تَنظِيم
تَنظِيم
تنظیم، برای سازماندهی، نظام بندی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَنظِيم
تَنغِيم
تَنغِيم
لَحن
دیکشنری عربی به فارسی
تَنظِير
تَنظِير
نَظَرِیِّه سازی، آندُوسکُوپی
دیکشنری عربی به فارسی
تَعظِيم
تَعظِيم
بُزُرگ نَمایی، تَعالی، بیشینِه سازی، تَجلیل
دیکشنری عربی به فارسی
تَجرِيم
تَجرِيم
جِنایَت سازی، جُرم اِنگاری، رَد صَلاحیَّت، غِیرِقانونی سازی
دیکشنری عربی به فارسی
تَأمِيم
تَأمِيم
تَصَرُّف اِجباری، مِلّی شُدَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَحكِيم
تَحكِيم
داوَری
دیکشنری عربی به فارسی
تَحطِيم
تَحطِيم
آسیب، دَرهَم شِکَستَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَحجِيم
تَحجِيم
کَربُناتِه شُدَن، سایز بَندی
دیکشنری عربی به فارسی
تَفخِيم
تَفخِيم
چاپلوسی ها، بُزُرگنَمایی، چاپلوسی، تَمجِید
دیکشنری عربی به فارسی