معنی تَنَفُّس
تَنَفُّس
تنفّس، نفس کشیدن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَنَفُّس
تَحَفُّظ
تَحَفُّظ
مُحافِظِه کاری، رِزرو
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَسُّس
تَحَسُّس
زُودرَنجی، حَسّاسِیَّت
دیکشنری عربی به فارسی
تَجَنُّس
تَجَنُّس
تابِعیَّت پَذیری، تابِعیَّت
دیکشنری عربی به فارسی
تَجَسُّس
تَجَسُّس
فُضول گَری، جاسوسی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَوَفُّر
تَوَفُّر
دَسترَس پَذیری، دَر دَسترَس بودَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَنَوُّع
تَنَوُّع
تَنَوُّع بَخشی، تَنَوُّع
دیکشنری عربی به فارسی
تَنَفَّسَ
تَنَفَّسَ
آه کِشیدَن، نَفَس کِشیدَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَنَبُّؤ
تَنَبُّؤ
پیش بینی کُنَندِه، پیش بینی
دیکشنری عربی به فارسی