معنی تَمَتَّعَ
تَمَتَّعَ
لذّت بردن، لذّت ببرید، لذّت بردن از
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَمَتَّعَ
تَجَمَّعَ
تَجَمَّعَ
لَب و لُوچه اَنداختَن، اِستَخر
دیکشنری عربی به فارسی
تَوَتَّرَ
تَوَتَّرَ
مُضطَرِب شُدَن، تَنِش
دیکشنری عربی به فارسی
تَمَيَّزَ
تَمَيَّزَ
ویژِگی داشتَن، او بِه بَرتَری رِسید
دیکشنری عربی به فارسی
تَمَوَّجَ
تَمَوَّجَ
مُوج دار کَردَن، مُوج دار شُدَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَمَسَّكَ
تَمَسَّكَ
چَسبیدَن، نِگَه دارید
دیکشنری عربی به فارسی
تَمَرَّدَ
تَمَرَّدَ
مُقاوِمَت کَردَن، شورِش، شورِش کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَمَدَّدَ
تَمَدَّدَ
گَستَردِه شُدَن، گُستَرِش
دیکشنری عربی به فارسی
تَطَوَّعَ
تَطَوَّعَ
داوُطَلَب شُدَن، داوُطَلَب
دیکشنری عربی به فارسی
تَضَرَّعَ
تَضَرَّعَ
اِلتِماس کَردَن، دُعا
دیکشنری عربی به فارسی