معنی تَلَوُّن
تَلَوُّن
رنگین بودن، رنگ آمیزی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَلَوُّن
تَلَوُّث
تَلَوُّث
آلودِگی
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَسُّن
تَحَسُّن
اَفزایِش، بَرایِ بِهبود
دیکشنری عربی به فارسی
تَأَيُّن
تَأَيُّن
یُونیزاسِیُون، یُونیزِه کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَأَوُّه
تَأَوُّه
نالِه کَردَن، نالِه، نالان
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَوُّل
تَحَوُّل
جَهش، تَبدیل، تَغییر
دیکشنری عربی به فارسی
تَفَوُّق
تَفَوُّق
بَرتَری طَلَبی، بَرتَری
دیکشنری عربی به فارسی
تَلَوَّى
تَلَوَّى
لَرزیدَن، پیچ و تاب، دَرد کِشیدَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَلَأُّل
تَلَأُّل
دِرَخشِش، دِرَخشان
دیکشنری عربی به فارسی
تَنَوُّع
تَنَوُّع
تَنَوُّع بَخشی، تَنَوُّع
دیکشنری عربی به فارسی