معنی تَقَاطُع
تَقَاطُع
تقاطع، محلّ اتّصال
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَقَاطُع
تَتَابُع
تَتَابُع
دُنبالِه دار، اِدامِه
دیکشنری عربی به فارسی
تَقَاعُد
تَقَاعُد
بازنِشَستِگی
دیکشنری عربی به فارسی
تَقَارُب
تَقَارُب
هَمگَرایی، نَزدیک شُدَن، کاهِش یابَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
تَقَطُّع
تَقَطُّع
ناهَمواری، مُتِناوِب
دیکشنری عربی به فارسی
تَوَاضُع
تَوَاضُع
مُتِواضِع، فُروتَنی، مَعمولی بودَن، تَسلِیم پَذیری، تَوَاضُع
دیکشنری عربی به فارسی
تَصَارُع
تَصَارُع
لَرزَندِگی، مُبارِزِه
دیکشنری عربی به فارسی
تَعَاطُف
تَعَاطُف
هَمدِلی، هَمدَردی
دیکشنری عربی به فارسی
تَسَارُع
تَسَارُع
شِتاب
دیکشنری عربی به فارسی
تَرَاجُع
تَرَاجُع
اُفتادِگی، عَقَب نِشینی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی