معنی تَفرِغُ
تَفرِغُ
دفع کردن، خالی می کنیٰ
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَفرِغُ
يَفرِغُ
يَفرِغُ
تَخلِیَه کَردَن، خالی
دیکشنری عربی به فارسی
تَفرِغ
تَفرِغ
کاهِش اِحتِقان، خالی
دیکشنری عربی به فارسی
تَفرِيق
تَفرِيق
عَدَمِ تَمَرکُز، جُدایی، مَرزبَندی
دیکشنری عربی به فارسی
تَفرِيغ
تَفرِيغ
دَفع، تَخلِیَه
دیکشنری عربی به فارسی
يَفرِقُ
يَفرِقُ
تَبعیض کَردَن، او جُدا مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَفرِضُ
يَفرِضُ
تَحمیل کَردَن، او تَحمیل مِی کُند، فُوق هَم قَرار دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَفرُغُ
يَفرُغُ
تُوخَالِی کَردَن، خالی مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی