معنی تَفَكُّك
تَفَكُّك
پریشانی، از هم پاشیدگی، تجزیه، قطعی بودن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَفَكُّك
تَفَكُّر
تَفَكُّر
تَفَکُّر، فِکر کَردَن، وَسوَاس
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَكُّم
تَحَكُّم
دَستکاری، کُنتُرُل کُنید
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَرُّك
تَحَرُّك
جابِجایی، حَرَکَت کُنید، تَکان خُوردَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَأَكُّل
تَأَكُّل
خُوردِگی
دیکشنری عربی به فارسی
تَفَوُّق
تَفَوُّق
بَرتَری طَلَبی، بَرتَری
دیکشنری عربی به فارسی
تَفَكَّكَ
تَفَكَّكَ
فاسِد شُدَن، مُتَلاشی شُدَن، زَوال یافتَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَفَرُّق
تَفَرُّق
تَلَف، تَقسیم کُنید، ناهَماهَنگی، تَقسیم کُنَندِگی
دیکشنری عربی به فارسی
تَفَرُّع
تَفَرُّع
پیچیدِگی، چَنگال
دیکشنری عربی به فارسی
تَفَرُّد
تَفَرُّد
تَکِینگی، مُنحَصِر بِه فَرد بودَن، تَفاوُت، خُود رأیی
دیکشنری عربی به فارسی