معنی تَفَجُّ
تَفَجُّ
ترق ترق کردن، منفجر می شود
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَفَجُّ
تَفَجُّر
تَفَجُّر
عَصَبانیَّت، اِنفِجار
دیکشنری عربی به فارسی
تَفَجُّج
تَفَجُّج
اَفزایِش حَجم، اِنفِجار
دیکشنری عربی به فارسی
تَفَوُّق
تَفَوُّق
بَرتَری طَلَبی، بَرتَری
دیکشنری عربی به فارسی
تَفَكُّك
تَفَكُّك
پَریشانی، اَز هَم پاشیدِگی، تَجزِیَه، قَطعی بودَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَفَكُّر
تَفَكُّر
تَفَکُّر، فِکر کَردَن، وَسوَاس
دیکشنری عربی به فارسی
تَفَشّي
تَفَشّي
آلودِگی، گُستَرِش
دیکشنری عربی به فارسی
تَفَشٍّ
تَفَشٍّ
نُفوذ، بیداد مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
تَفَرُّق
تَفَرُّق
تَلَف، تَقسیم کُنید، ناهَماهَنگی، تَقسیم کُنَندِگی
دیکشنری عربی به فارسی
تَفَرُّع
تَفَرُّع
پیچیدِگی، چَنگال
دیکشنری عربی به فارسی