معنی تَفَجَّرَ تَفَجَّرَ غرّش کردن، او منفجر شد، ریز ریز شدن، منتشر شدن، سرنگون کردن، تکّه تکّه شدن، غرغر کردن دیکشنری عربی به فارسی