معنی تَعثَرَ
تَعثَرَ
لنگ لنگان راه رفتن، او تلو تلو خورد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَعثَرَ
تَكاثَرَ
تَكاثَرَ
رُشد پِیدا کَردَن، تَکثِیر
دیکشنری عربی به فارسی
تَعَثَّرَ
تَعَثَّرَ
ناپایدار بودَن، او تِلو تِلو خُورد، زَمین خُوردَن
دیکشنری عربی به فارسی
نَثَرَ
نَثَرَ
آلودِگی ایجاد کَردَن، مَسیریابی
دیکشنری عربی به فارسی