معنی تَعِب
تَعِب
خسته، فرسودگی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَعِب
تَعِبَ
تَعِبَ
راه رَفتَن با زَحمَت، فَرسودِگی
دیکشنری عربی به فارسی
تَعَب
تَعَب
خَستِگی، فَرسودِگی
دیکشنری عربی به فارسی
لَعِب
لَعِب
سَرگَرمی، بازی
دیکشنری عربی به فارسی