معنی تَعَب
تَعَب
خستگی، فرسودگی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَعَب
تَعِب
تَعِب
خَستِه، فَرسودِگی
دیکشنری عربی به فارسی