معنی تَذَمَّرَ تَذَمَّرَ حواس پرت کردن، افسرده بودن، نق زدن، زاری کردن، شکایت کردن، گله کردن حَواس پَرت کَردَن، اَفسُردِه بودَن، نِق زَدَن، زاری کَردَن، شِکایَت کَردَن، گِلِه کَردَن دیکشنری عربی به فارسی