معنی تَخَمَّنَ
تَخَمَّنَ
گمان کردن، او حدس زد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَخَمَّنَ
تَخَمَّرَ
تَخَمَّرَ
تُرشی اَنداختَن، تَخمیر
دیکشنری عربی به فارسی
تَضَمَّنَ
تَضَمَّنَ
شامِل بودَن، گُنجاندِه شُدِه اَست
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَصَّنَ
تَحَصَّنَ
تَحکیم کَردَن، خُودَش را مُحکَم کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
تَجَمَّعَ
تَجَمَّعَ
لَب و لُوچه اَنداختَن، اِستَخر
دیکشنری عربی به فارسی
تَجَمَّدَ
تَجَمَّدَ
بُلور شُدَن، مُنجَمِد کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَأَمَّلَ
تَأَمَّلَ
خیرِه نِگَاه کَردَن، تَفَکُّر
دیکشنری عربی به فارسی
تَخَفَّفَ
تَخَفَّفَ
بافِر شُدَن، آهِستِه تَر
دیکشنری عربی به فارسی
تَخَصَّصَ
تَخَصَّصَ
مُتِخَصِّص شُدَن، تَخَصُّص
دیکشنری عربی به فارسی
تَخَرَّجَ
تَخَرَّجَ
فارِغ التَحصیل شُدَن، فارِغ التَحصیلی
دیکشنری عربی به فارسی