معنی تَحَيُّز
تَحَيُّز
طرفداری، تعصّب، دورویی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَحَيُّز
تَحَيُّل
تَحَيُّل
دُورویی، یِک تَرفَند
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَيُّزَ
تَحَيُّزَ
تَعَصُّب داشتَن، تَعَصُّب
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَيُّر
تَحَيُّر
گیجی
دیکشنری عربی به فارسی
تَمَيُّز
تَمَيُّز
تَمَایُز، تَعالی، بَرتَری
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَكُّم
تَحَكُّم
دَستکاری، کُنتُرُل کُنید
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَقُّق
تَحَقُّق
شِناسایی، تَأیید، تَحَقُّق
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَفُّظ
تَحَفُّظ
مُحافِظِه کاری، رِزرو
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَطُّم
تَحَطُّم
خُروج اَز رِیل، سُقوط، سَر و صِدا
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَضُّر
تَحَضُّر
شَهری سازی، شَهرنِشینی
دیکشنری عربی به فارسی