معنی تَحَضُّر
تَحَضُّر
شهری سازی، شهرنشینی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَحَضُّر
تَحَرُّر
تَحَرُّر
آزادسازی، رَهایی، آزادی
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَيُّر
تَحَيُّر
گیجی
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَكُّم
تَحَكُّم
دَستکاری، کُنتُرُل کُنید
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَقُّق
تَحَقُّق
شِناسایی، تَأیید، تَحَقُّق
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَفُّظ
تَحَفُّظ
مُحافِظِه کاری، رِزرو
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَطُّم
تَحَطُّم
خُروج اَز رِیل، سُقوط، سَر و صِدا
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَسُّن
تَحَسُّن
اَفزایِش، بَرایِ بِهبود
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَسُّس
تَحَسُّس
زُودرَنجی، حَسّاسِیَّت
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَزُّب
تَحَزُّب
جانِبداری، حِزب گَرایی
دیکشنری عربی به فارسی