معنی تَجمِيع
تَجمِيع
تجمیع، برای جمع آوری، مجموعه، بارور سازی، ادغام
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَجمِيع
تَجمِيل
تَجمِيل
زیبایی شِناسی، زیباسازی، فَریبَندِگی
دیکشنری عربی به فارسی
تَجمِيد
تَجمِيد
جامِدسازی، اِنجِماد
دیکشنری عربی به فارسی
تَجرِيم
تَجرِيم
جِنایَت سازی، جُرم اِنگاری، رَد صَلاحیَّت، غِیرِقانونی سازی
دیکشنری عربی به فارسی
تَجدِيد
تَجدِيد
بازسازی، تَجدید
دیکشنری عربی به فارسی
تَأمِين
تَأمِين
تَامین، بیمِه، بیمِه گُذاری
دیکشنری عربی به فارسی
تَأمِيم
تَأمِيم
تَصَرُّف اِجباری، مِلّی شُدَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَخمِين
تَخمِين
تَخمِین، حَدس بِزَن، گَمانِه زَنی
دیکشنری عربی به فارسی
تَخمِير
تَخمِير
تَخمیر
دیکشنری عربی به فارسی
تَلمِيح
تَلمِيح
اِشارِه مُبهَم، اِشارِه
دیکشنری عربی به فارسی