معنی تَجَمُّعِيّ
تَجَمُّعِيّ
به طور تجمّعی، جماعت، مجموعی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَجَمُّعِيّ
تَأَمُّلِيّ
تَأَمُّلِيّ
دَرون نِگَر، مُتِفَکِّرانِه، مُراقِبَتی
دیکشنری عربی به فارسی
تَوَقُّعِيّ
تَوَقُّعِيّ
مُنتَظِر، پیش بینی کُنَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
تَطَوُّعِيّ
تَطَوُّعِيّ
داوُطَلَبانِه
دیکشنری عربی به فارسی