معنی تَأَمُّلِيّ
تَأَمُّلِيّ
درون نگر، متفکّرانه، مراقبتی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَأَمُّلِيّ
تَجَمُّعِيّ
تَجَمُّعِيّ
بِه طُورِ تَجَمُّعی، جَماعَت، مَجموعی
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَوُّلِيّ
تَحَوُّلِيّ
تَحَوُّلی، تَحَوُّل آفَرین
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَلُّلِيّ
تَحَلُّلِيّ
تَحلیل بَرَندِه، تَجزِیَه پَذیر
دیکشنری عربی به فارسی