معنی تَأَلُّق
تَأَلُّق
تابش، درخشیدن، آراستگی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با تَأَلُّق
تَأَلُّه
تَأَلُّه
اِلاهیَّت، خُدایی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَمَلُّق
تَمَلُّق
چاپلوسی، چاپلوس کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَحَقُّق
تَحَقُّق
شِناسایی، تَأیید، تَحَقُّق
دیکشنری عربی به فارسی
تَأَيُّن
تَأَيُّن
یُونیزاسِیُون، یُونیزِه کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَأَوُّه
تَأَوُّه
نالِه کَردَن، نالِه، نالان
دیکشنری عربی به فارسی
تَأَنُّث
تَأَنُّث
زَنانِه سازی، زَنانِه شُدَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَأَمُّل
تَأَمُّل
خودکاوی، تَفَکُّر
دیکشنری عربی به فارسی
تَأَكُّل
تَأَكُّل
خُوردِگی
دیکشنری عربی به فارسی
تَأَدُّب
تَأَدُّب
آداب، اَدَب
دیکشنری عربی به فارسی