جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تَام

توام

توام
هم شکم، دو چیز با هم همزاد همزاد جنابه، با هم کودکی که با کودک دیگر در یک هنگام زاییده شده باشد همزاد دو قلو. توامان توامین، جمع توائم، جفت (زن و شوهر)، دو چیز همراه
فرهنگ لغت هوشیار

توام

توام
دُوقُلو، دو بچه که در یک موقع از یک شکم زاییده شوند، هَم شِکَم، هَمزاد، توأمان، دوبلغانه، جُنابِه
چیزی که همراه، جفت و در کنار چیز دیگر باشد، مثل زن وشوهر
توام
فرهنگ فارسی عمید

تمام

تمام
کامل شدن، تمام و کامل کردن، گذرانیدن و به سر بردن، به سر آمدن، کامل، درست، بی عیب، همه، همگی، زیاد
تمام
فرهنگ فارسی عمید