معنی بِشَكلٍ قِسمِيٍّ
بِشَكلٍ قِسمِيٍّ
به صورت دپارتمانی، به صورت مقطعی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با بِشَكلٍ قِسمِيٍّ
بِشَكلٍ قِطِّيٍّ
بِشَكلٍ قِطِّيٍّ
بِه طُورِ گُربِه ای، بِه رَوِشِ گُربِه ای
دیکشنری عربی به فارسی
بِشَكلٍ قَسرِيٍّ
بِشَكلٍ قَسرِيٍّ
بِه طُورِ قَهری، بِه زور
دیکشنری عربی به فارسی
بِشَكلٍ نِسبِيٍّ
بِشَكلٍ نِسبِيٍّ
بِه طُورِ نِسبَتی، نِسبَتاً
دیکشنری عربی به فارسی
بِشَكلٍ رَسمِيٍّ
بِشَكلٍ رَسمِيٍّ
بِه طُورِ رَسمی، رَسماً
دیکشنری عربی به فارسی
بِشَكلٍ حِسِّيٍّ
بِشَكلٍ حِسِّيٍّ
بِه طُورِ حِسّی، حِسّی
دیکشنری عربی به فارسی
بِشَكلٍ عِلمِيٍّ
بِشَكلٍ عِلمِيٍّ
بِه طُورِ عِلمی، اَز نَظَرِ عِلمی
دیکشنری عربی به فارسی