معنی بِدُونِ حِذَاءٍ
بِدُونِ حِذَاءٍ
بی چاره، بدون کفش
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با بِدُونِ حِذَاءٍ
بِدُونِ حَيَاءٍ
بِدُونِ حَيَاءٍ
بِدونِ شَرم، بِدونِ شَرمَندِگی
دیکشنری عربی به فارسی