معنی بِحِكمَةٍ
بِحِكمَةٍ
مدبّرانه، عاقلانه، با احتیاط، با تدبیر
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با بِحِكمَةٍ
بِحِيلَةٍ
بِحِيلَةٍ
بِه طُورِ فَریبکارانِه، با یِک تَرفَند
دیکشنری عربی به فارسی
بِحِرفَةٍ
بِحِرفَةٍ
بِه طُورِ اُستادانِه، با کاردَستی
دیکشنری عربی به فارسی
بِحِدَّةٍ
بِحِدَّةٍ
بِه طُورِ تُند، بِه شِدَّت
دیکشنری عربی به فارسی