معنی بِتَذَمُّرٍ
بِتَذَمُّرٍ
با ناله و شکایت، به طرز کوچکی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با بِتَذَمُّرٍ
بِتَذَلُّلٍ
بِتَذَلُّلٍ
با چاپلوسی، ناباروَر، با اِلتِماس، ناآموختِه
دیکشنری عربی به فارسی
بِتَأَخُّرٍ
بِتَأَخُّرٍ
با تَأخیر، اَخیراً
دیکشنری عربی به فارسی
بِتَأَثُّرٍ
بِتَأَثُّرٍ
با پَشیمانی، لَمس کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
بِتَوَتُّرٍ
بِتَوَتُّرٍ
با تَنِش، عَصَبی
دیکشنری عربی به فارسی
بِتَكَبُّرٍ
بِتَكَبُّرٍ
با تَکَبُّر، مُتِکَبِّرانِه
دیکشنری عربی به فارسی
بِتَفَكُّرٍ
بِتَفَكُّرٍ
بِه طُورِ تَفَکُّری، با تَفَکُّر، با دِقَّت
دیکشنری عربی به فارسی
بِتَفَجُّرٍ
بِتَفَجُّرٍ
بِه طُورِ اِسپاسم، بِه صورَتِ اِنفِجاری
دیکشنری عربی به فارسی
بِتَعَثُّرٍ
بِتَعَثُّرٍ
دَستپاچِه، تِلو تِلو خُوردَن، بِه طُورِ دَستپاچِه
دیکشنری عربی به فارسی