معنی بِبَرُودَةٍ
بِبَرُودَةٍ
با خونسردی، به سردی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با بِبَرُودَةٍ
بِبَرَادَةٍ
بِبَرَادَةٍ
سَرد، با سَرما، با خونسَردی
دیکشنری عربی به فارسی
بِمَرُونَةٍ
بِمَرُونَةٍ
چابُک دَست، اِنعِطاف پَذیر
دیکشنری عربی به فارسی
بِبُرودَةٍ
بِبُرودَةٍ
بی حِسّ کُنَندِه، بِه سَردی
دیکشنری عربی به فارسی
بِبَردَةٍ
بِبَردَةٍ
با بی مِیلی، با سَرما
دیکشنری عربی به فارسی