جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بَرد

بارد

بارد
سرد، لوس، بی مزه، برنده سرد خنک مقابل حاد گرم، ناخوشایند بی مزه، لطیفه بارد، بی ذوق بی لطف، عنین آنکه مباشرت نتواند کرد، یکی از مزاج های نه گانه طب قدیم سرد، جمع بوارد، بارد بر دو گونه است. بارد بالفعل مانند برف و بارد بالقوه مانند کاهو و کاسنی
فرهنگ لغت هوشیار

بخرد

بخرد
باخرد، هوشیار، عاقِل، دانا، خِرَدمَند، داناسَر، لَبیب، خِرَدومَند، اَریب، فَرزانِه، نیکورای، صاحِب خِرَد، فَرزان، راد، مُتَدَبِّر، حَصیف، پیردِل، مُتِفَکِّر، خِرَدپیشِه، فَروهیدِه، خِرَدوَر
بخرد
فرهنگ فارسی عمید

بارد

بارد
سرد، خنک، کنایه از بی مزه، خنک، کنایه از کسی که معاشرت با او خوشایند نیست، بی ذوق، در طب قدیم مزاج سرد، سرد
بارد
فرهنگ فارسی عمید

بارد

بارد
سرد، بی ذوق، بی احساس، یکی از مزاج های نه گانه طب قدیم، جمع بوارد
بارد
فرهنگ فارسی معین

بخرد

بخرد
هوش. عقل. شعور. (ناظم الاطباء). بدین معنی در فرهنگهای دیگر دیده نشد
لغت نامه دهخدا