معنی أَمَان
أَمَان
امنیّت، ایمنی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با أَمَان
ضَمَان
ضَمَان
ضِمانَت نامِه، یِک تَضمین
دیکشنری عربی به فارسی
زَمَان
زَمَان
زَمان
دیکشنری عربی به فارسی
أَمَرَ
أَمَرَ
دَستور دادَن، فَرماندِه، فَرمان دادَن، راهنَمایی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَمَانَة
أَمَانَة
وَفاداری، صِداقَت
دیکشنری عربی به فارسی
أَدَانَ
أَدَانَ
مَحکوم کَردَن، مَحکوم کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
أَدَاء
أَدَاء
اِجرا، عَمَلکَرد
دیکشنری عربی به فارسی
بَيَان
بَيَان
بَیان، بَیانیِه
دیکشنری عربی به فارسی
أَمِين
أَمِين
نِگارخانِه دار، آقایِ
دیکشنری عربی به فارسی
حَمَاس
حَمَاس
هَیَجان، تَحریک، شور و شُوق
دیکشنری عربی به فارسی