معنی أَفلَسَ
أَفلَسَ
ورشکست کردن، ورشکست شد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با أَفلَسَ
أَفضَلَ
أَفضَلَ
بِهتَر شُدَن، بِهتَر
دیکشنری عربی به فارسی
أَفصَحَ
أَفصَحَ
اِظهار کَردَن، او فاش کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
أَفسَدَ
أَفسَدَ
فاسِد کَردَن، او خَراب کَرد، بی اَثَر کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَفزَعَ
أَفزَعَ
مُضطَرِب کَردَن، او وَحشَت کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
أَفرَطَ
أَفرَطَ
بار زیاد کَردَن، زیادِه رَوی کَرد، ضایِع کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَغلَقَ
أَغلَقَ
مَحصور کَردَن، بَستَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَعلَنَ
أَعلَنَ
اِعلام کَردَن، اِعلام کُنید، عَلامَت دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَظلَمَ
أَظلَمَ
تاریک کَردَن، تاریک تَر شُد
دیکشنری عربی به فارسی
أَطلَقَ
أَطلَقَ
پَخش کَردَن، او شِلّیک کَرد، راه اَندازی کَردَن، آزاد کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی