معنی أَفزَعَ
أَفزَعَ
مضطرب کردن، او وحشت کرد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با أَفزَعَ
أَلزَمَ
أَلزَمَ
تَحمیل کَردَن، او مُوَظَّف شُد، مَجبور کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَقنَعَ
أَقنَعَ
قانِع کَردَن، او مُتِقاعِد کَرد، مُتِقاعِد کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَفلَسَ
أَفلَسَ
وَرشِکَست کَردَن، وَرشِکَست شُد
دیکشنری عربی به فارسی
أَفضَلَ
أَفضَلَ
بِهتَر شُدَن، بِهتَر
دیکشنری عربی به فارسی
أَفصَحَ
أَفصَحَ
اِظهار کَردَن، او فاش کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
أَفسَدَ
أَفسَدَ
فاسِد کَردَن، او خَراب کَرد، بی اَثَر کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَفرَطَ
أَفرَطَ
بار زیاد کَردَن، زیادِه رَوی کَرد، ضایِع کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَشعَعَ
أَشعَعَ
تاباندَن، تابِش کُنید
دیکشنری عربی به فارسی
أَحزَنَ
أَحزَنَ
غَمگین کَردَن، اِحساس غَم دارَم
دیکشنری عربی به فارسی