معنی أَعَدَّ
أَعَدَّ
آماده کردن، او آماده کرد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با أَعَدَّ
أَعَادَ
أَعَادَ
دُوبارِه شُروع کَردَن، او تِکرَار کَرد، بازگَرداندَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَصَرَّ
أَصَرَّ
اِصرار کَردَن، او اِصرار کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
أَسَرَّ
أَسَرَّ
فَریفتَن، فَریبَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
أَحَبَّ
أَحَبَّ
مَحبوب کَردَن، دوست دارَم، مَحابا کَردَن، دوست داشتَن
دیکشنری عربی به فارسی
رَعَدَ
رَعَدَ
رَعد و بَرق زَدَن، رَعد و بَرق
دیکشنری عربی به فارسی
وَعَدَ
وَعَدَ
وَعدِه دادَن، یِک وَعدِه
دیکشنری عربی به فارسی
عَدَّ
عَدَّ
شِمُردَن، شُمارِش، شُمارِش کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی