معنی أَحيَا
أَحيَا
کنسرت دادن، او احیا کرد، زنده کردن، روح دادن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با أَحيَا
يَحيَا
يَحيَا
زِندِه ماندَن، او زِندِگی مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
أَحمَى
أَحمَى
گَرم تَرین، مَن تَب دارَم
دیکشنری عربی به فارسی
أَحمَر
أَحمَر
سُرخ و قِرمِز، قِرمِز
دیکشنری عربی به فارسی
أَبيَض
أَبيَض
سِفید
دیکشنری عربی به فارسی
مَحَا
مَحَا
پاک کَردَن، او پاک کَرد، حَذف کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی