معنی أَحمَقُ
أَحمَقُ
احمقانه
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با أَحمَقُ
أَحمَى
أَحمَى
گَرم تَرین، مَن تَب دارَم
دیکشنری عربی به فارسی
أَحمَر
أَحمَر
سُرخ و قِرمِز، قِرمِز
دیکشنری عربی به فارسی