معنی أَحمَر
أَحمَر
سرخ و قرمز، قرمز
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با أَحمَر
أَحمَى
أَحمَى
گَرم تَرین، مَن تَب دارَم
دیکشنری عربی به فارسی
أَمَرَ
أَمَرَ
دَستور دادَن، فَرماندِه، فَرمان دادَن، راهنَمایی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَكثَر
أَكثَر
بیشتَرِ
دیکشنری عربی به فارسی
أَعمَى
أَعمَى
کور
دیکشنری عربی به فارسی
أَعسَر
أَعسَر
چَپ دَست
دیکشنری عربی به فارسی
أَصفَر
أَصفَر
زَرد
دیکشنری عربی به فارسی
أَحيَا
أَحيَا
کُنسِرت دادَن، او اِحیا کَرد، زِندِه کَردَن، روح دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَحمَقُ
أَحمَقُ
اَحمَقانِه
دیکشنری عربی به فارسی
أَثمَرَ
أَثمَرَ
مَحصول دادَن، میوِه
دیکشنری عربی به فارسی