معنی أَبيَض
أَبيَض
سفید
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با أَبيَض
أَحيَا
أَحيَا
کُنسِرت دادَن، او اِحیا کَرد، زِندِه کَردَن، روح دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَبيَسُ
أَبيَسُ
کُهنِه تَرین
دیکشنری عربی به فارسی
أَبكَم
أَبكَم
خاموش، بی صِدا
دیکشنری عربی به فارسی
أَبقَى
أَبقَى
نِگَه داشتَن، مَن مِی مانَم، جاودانِه کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَبَّ
أَبَّ
فَرزَند داشتَن، بابا
دیکشنری عربی به فارسی
أَبَد
أَبَد
جاوِدانِگی، بَرایِ هَمیشِه
دیکشنری عربی به فارسی
نَبَض
نَبَض
ضَرَبان، بِه تَپِش زَدَن
دیکشنری عربی به فارسی