معنی إِلحَاح
إِلحَاح
پررویی، فوریّت
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با إِلحَاح
إِصلَاح
إِصلَاح
اِصلاح، تَعمیر، جُبران، بازسازی، اِصلاحات
دیکشنری عربی به فارسی
إِيحَاء
إِيحَاء
اِشارِه داری، پیشنَهاد
دیکشنری عربی به فارسی
إِلهَام
إِلهَام
اِلهام، اِلهام بَخش
دیکشنری عربی به فارسی
إِلهَاج
إِلهَاج
تَحرِیک، اِلهام بَخش
دیکشنری عربی به فارسی
إِلهَاء
إِلهَاء
حَواس پَرتی
دیکشنری عربی به فارسی
إِلغَاء
إِلغَاء
حَذف، لَغو
دیکشنری عربی به فارسی