معنی انضَمَّ
انضَمَّ
پیوستن، ملحق شدن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با انضَمَّ
اهتَمَّ
اهتَمَّ
عَلاقِه داشتَن، او اَهَمیَّت مِی داد
دیکشنری عربی به فارسی
اهَمَّ
اهَمَّ
مُهِمّ بودَن، اَهَم
دیکشنری عربی به فارسی
ضَمَّ
ضَمَّ
دَر کیسِه گُذاشتَن، ضَمیمِه، اِدغام کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
نَمَّ
نَمَّ
غِیبَت کَردَن، بِخوٰاب
دیکشنری عربی به فارسی