ترجمه انزلق به فارسی - دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با انزلق
انزاق
- انزاق
- آلیز کنانیدن ستور را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). زدن اسب را تا بجست و خیز بیفتد. (از اقرب الموارد). برجهانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی).
لغت نامه دهخدا
منزلق
- منزلق
- لغزان و قابل لغزش. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
ازلق
- ازلق
- نعت تفضیلی از زلق. لغزان تر. لغزنده تر. زَلِق تر
لغت نامه دهخدا