ترجمه اعوِجَاج به فارسی - دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با اعوِجَاج
اعو جاج
- اعو جاج
- کژ شدن کج گردیدن، کجی کژی ناراستی پیچیدگی، جمع اعوجاجات
فرهنگ لغت هوشیار
اعوجاج
- اعوجاج
- کژ شدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (آنندراج). کج شدن. (از منتخب و کنز بنقل غیاث اللغات). بذات خود کج شدن: اعوج العود و نحوه اعوجاجاً، انحنی من ذاته. (از اقرب الموارد). کجی. ناراستی. انحنا. پیچیدگی. (ناظم الاطباء). کژی. خمیدگی. عوج. (یادداشت بخط مؤلف).
- اعوجاج ِ ذَکَر، کژی شرم مرد که پیوسته بیک سوی مایل باشد. (بحر الجواهر)
لغت نامه دهخدا