ترجمه استعبَاد به فارسی - دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با استعبَاد
استعباد
- استعباد
- استعجاب شگفت کردن شگفتی نمودن عجیب شمردن در شگفت شدن بشگفت آمدن، شگفتی تعجب
فرهنگ لغت هوشیار
استعباد
- استعباد
- به بندگی گرفتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب). تعبید.
لغت نامه دهخدا
استبداد
- استبداد
- بخودی خود کار کردن، به خودی خود به کاری قیام کردن، خودکامگی، خود سری، خیره رائی
فرهنگ لغت هوشیار
استبعاد
- استبعاد
- دوری جویی دورمان دور کردن بنده خواستن، به بندگی گرفتن دور شمردن بعید دانستن
فرهنگ لغت هوشیار