معنی استَطلَعَ
استَطلَعَ
نظرسنجی کردن، او شناسایی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با استَطلَعَ
استَمتَعَ
استَمتَعَ
لَذَّت بُردَن، گوش میدَم
دیکشنری عربی به فارسی
استَرجَعَ
استَرجَعَ
بازیابی کَردَن، او بِهبود یافت
دیکشنری عربی به فارسی
ابتَلَعَ
ابتَلَعَ
بَلعیدَن، قورت دادَن
دیکشنری عربی به فارسی