ترجمه استَراحَ به فارسی - دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با استَراحَ
استجراح
- استجراح
- ریشناکی (ریش جراحت)، آک ناکی (آک عیب)، تباه گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
استراحت
- استراحت
- بازایستادن از فعالیت جسمی یا فکری برای آرامش یافتن، دفع خستگی، بازیافتن نیرو یا سلامتی
فرهنگ فارسی عمید