معنی استَحمَى
استَحمَى
در آفتاب دراز کشیدن، دوش گرفت
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با استَحمَى
استَولَى
استَولَى
تَصَرُّف کَردَن، او بَر عُهدِه گِرِفت، تَصاحُب کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی