معنی استَحَقَّ
استَحَقَّ
شایستگی داشتن، سزاوار، لیاقت داشتن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با استَحَقَّ
استَمَرَّ
استَمَرَّ
اِدامِه دادَن، اِدامِه مِی دَهُم
دیکشنری عربی به فارسی
استَرَدَّ
استَرَدَّ
دُوبارِه تَصَرُّف کَردَن، او بِهبود یافت
دیکشنری عربی به فارسی