جدول جو
جدول جو

معنی یگان

یگان
بخشی از یک سازمان نظامی که دارای افراد و تجهیزات برنامه ریزی شده و معین است، واحد، یک عدد، یکی، یک یک، یک به یک، یکی یکی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با یگان

یگان

یگان
یکان. یک یک: پس یوسف ایشان را می خرید یگان و دوگان. (ترجمه تفسیر طبری ج 3 ص 788) ، تنها. فرد. منفرد. بی همتا. بی نظیر:
هرکه در این دیرخانه مرد یگان است
تا به دم صور مست درد مغان است
ور به دم صور با هش آید از آن درد
نیست مبارز که محبب تن و جان است
ذره اگر بی عدد به راه برآید
ذره که باشد چو آفتاب یگان است.
عطار
لغت نامه دهخدا

یگانه

یگانه
بی نظیر، بی مانند، صمیمی، همدل، یکرنگ، بی همتا، تنها و منحصر به فرد
یگانه
فرهنگ نامهای ایرانی

یکان

یکان
آخرین رقم سمت راست هر عدد طبیعی، یگانه، بی همتا، برای مِثال ورا نگویم از ارباب دولت است یکی / که او به جاه ز ارکان دولت است یکان (سوزنی - صحاح الفرس - یکان)
یکان
فرهنگ فارسی عمید