معنی یکه شناس - فرهنگ فارسی عمید
معنی یکه شناس
- یکه شناس
- ویژگی آنکه فقط یک تن را بشناسد و در دوستی و وفاداری نسبت به او پایدار باشد
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با یکه شناس
یکه شناس
- یکه شناس
- آدم وفادار کسی که وقتی چشمش تو روی کسی بازشد دیگر دست ازاو بر نمی دارد
فرهنگ لغت هوشیار
یکه شناس
- یکه شناس
- آدم وفادار، کسی که وقتی چشمش تو روی کسی باز شد دیگر دست از او بر نمی دارد
فرهنگ فارسی معین
یکه شناس
- یکه شناس
- اسب که جز به رائض یا صاحب خود پشت ندهد. (یادداشت مؤلف) ، که جز به فرد معین متوجه و نگران نباشد
لغت نامه دهخدا
سکه شناس
- سکه شناس
- دانگشناس آنکه مسکوک اصیل را از از مسکوک تقلبی تشخیص دهد، پول پرست
فرهنگ لغت هوشیار
سکه شناس
- سکه شناس
- سکه شناسنده. آنکه مسکوک اصیل را از مسکوک تقلبی تشخیص دهد، پول پرست. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
پیکر شناس
- پیکر شناس
- آنکه پیکر شناسد شناسنده نقش و نگار و مجسمه: عروس مرا پیش پیکر شناس همین تازه رویی بس است از قیاس. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار